بي بهونه سلام
چقد خوبه گاه گاهي آدم خودش رو مسدود كنه
آمدم نزدت كه بگوئيم بيا
باورم نميشه .
بي شعور عوضي
سلام عا
خوبي ؟ لطفا منو ببخش
از دست دوستان ديروز و ابلهان امروز !!! نميدونم چي بگم
اما ...
فقط منو ببخش
محسن
پرنده ، همقفس ، همخونهء من زمستون رفت و شد فصل پريدنهمين ديروز تو از اين خونه رفتي ولي از اومدن چيزي نگفتي تو را در حنجره يک دشت آواز تو را در سر هواي خوب پرواز
من اينجا خسته و غمگين و تنهام نميدونم كه مي مونم تا فردا
چي ميشد اون هواي برفي و سرد تو رو راهي به اين خونه نميكردبهار كاغذين خونه من تو رو راضي نكرد آخر به موندنتو اونجا با گلاي رنگارنگي من اينجا پشت ديواراي سنگي
تو با جنگل تو با دريا تو با كوه منو اندازه ي يه فصله اندوهمن عادت ميكنم با درد تازه جدايي شايد از من من بسازه
دلم تنگه دلم تنگه برايت نگاهم با نگاهت داشت عادت
عجب عشاقي
يه روز با تعريف و تمجيد ميان و يه روز به راحتي لگد مال مي كنند چه كوته فكرند مردمي كه با تعريف و تمجيدي پيرو کسي مي شن و با جمله اي همه ي ايمانشون رو از دست ميدن بدون هيچ تحقيقي.
اي کاش ادمها اول به خودشون نگاه مي کردند بعد به ديگران. هميشه وقتي ادم به خودش نگاه مي کنه هزار و يک بهونه براي انجام کار بد داره که همش هم منطقي به نظر مي رسه ولي نوبت به ديگران که ميرسه حکم اعدامش به راحتي صادر ميشه بدون هيچ بخششي
عجب دنيايي است